وجود مبارک رسول خدا (ص) فرمودند: اگر دریاها مرکب بشود، درختان قلم بشوند، جن و انس بنویسند با این قلمها و کمک گرفتن از این مرکبها، مرکبها تمام میشوند عمر نویسندگان هم با این گستردگی تعدادشان تمام میشود ولی ارزشهای وجود علی ابن ابی طالب تمام نمیشود از وجود مبارک امام باقرعلیه السلام کتابهای معتبر نقل میکنند که حضرت باقر العلوم فرمودند: اگر از زمان آدم تا زمان پیغمبر (ص) تمام پاکان عالم از انبیاء و مادون انبیاء تک تک برای ازدواج با صدیقه کبری میآمدند پیغمبر (ص) به تمام آنها جواب رد میداد و دلیل هم میآورد برایشان که احدی از شما در ارزشها هموزن و همکفو زهراعلیها السلام نیستید اگر من زهرا را به شما شوهر بدهم شما همسر مادون او خواهید بود اما وقتی امیر المؤمنین آمد برای ازدواج در جا به او فرمود عقد تو و زهرا را در عرش خدا  خوانده یعنی زهرای من همکفو توست و هموزن توست، یعنی اگر هم دریاها مرکب بشود، همۀ درختان قلم بشوند همۀ جن و انس نویسنده بشوند  فضائل و ارزشهای زهراعلیها السلام را بخواهند بنویسند مرکبها تمام میشوند و نویسندگان هم عمرشان به پایان میرسد و فاطمهعلیها السلام ناشناخته میماند چه تعیر ویژهای در تأویل آیات سورۀ الرحمن از رسول خدا (ص) نقل شده از ائمه نقل شده دربارۀ این زن و شوهر، اصل تعبیر از پروردگار است تأویل تعبیر از ائمه طاهرین و پیغمبر (ص) ‘ است مرج البحرین یلتقیان: دو دریا کنار هم هستند، (بینهما برزخ لا یبغیان:) که بین این دو دریا یک حفاظی است که با تمام امنیت این دو دریا را حفاظت میکند و این دو دریا با همۀ دریاها فرق میکنند: (یخرج بینهما اللؤلؤ و المرجان) محصول این دو دریا لؤلؤ و مرجان است ائمه ما در تأویل این آیات [که قرآن دارای تأویل است] در سورۀ مبارکۀ آل عمران آيۀ7 است که ميفرمايد: (و ما یعلم تأويله الا الله والراسخون فی العلم) تأویل آیات فقط کار راسخون در علم است و راسخون در علم هم ائمه طاهرینند آنها هستند که علم ثابت دارند و با پیشرفت هر علمی علم ثابت آنها تغییر نمیکند ائمه میفرمایند: دریایی که در این آیه است بحرین( دو دریا) یک دریا فاطمۀ اطهر علیها السلام است، یک دریا امیر المؤمنینعلیه السلام است، مرج بحرین، چرا حالا این زن و شوهر را به آسمانها مثل نزد، به زمین مثل نزد، به یک باغ مثل نزد، علتش این است که وجود مبارک حضرت زین العابدین علیه السلام میفرمایند: یا من فی البحار عجائبه: خدایا شگفتیهای خلقت تو در دریاهاست نه در ستارها و کهکشانها و سحابیها و زمینها و دشتها و کوهها اینها در مقابل دریاها شگفتی ندارند، دریای وجود صدیقۀ مرضیه، دریای وجود امیرالمؤمنینعلیه السلام شگفتیهای غیر قابل شمارش دارد که پیغمبر (ص) میفرمایند: دریاها مرکب بشوند، درختان قلم، جن و انس نویسنده نمیتوانند به شماره در بیاورند این مطلب خیلی برای ما روشن نیست، یعنی چی؟ باید متوسل شد به یک روایت بسیار مهم که هم اهل تسنن در کتاب کنز العمال نقل کردند و هم مرحوم کلینی در جلد دوم اصول کافی در باب فضل قرآن، آنچه در اهل تسنن نقل شده در کتابهایشان با آنچه در کافی شریف نقل شده یکی است یعنی یک روایت متفق علیه است متن روایت نشان میدهد که از وجود مبارک پیغمبر (ص) اسلام صادر شده جالب این است که اهل تسنن متن روایت را از امیر المؤمنین نقل میکنند میگویند قال علیعلیه السلام، شیعه متن این روایت را از مقداد ابن اسود نقل میکنند، یک بخش اندک این روایت این است که پیغمبر (ص) میفرماید: قرآن لا تحصی عجائبه، شگفتیهای قرآن قابل شمردن نیست علامۀ مجلسی میفرماید: (چهار صد سال پیش) که من در زمان خودم در حدود بیست هزار نوع تفسیر شناسایی کردم مال بیست هزار مؤلف، از زمان مجلسی تا الان من عدد تفاسیر نوشته شده را نمیدانم چند تاست ولی در روزگار گذشته علمای اهل سنت، دانشمندان اسلامی، علمای شیعه تفسیرهای بسیار عالی نوشتند تمامشان هم مطلب جديد دارند یعنی رونویسی از یکدیگر نیست، در شهر قم من محضر مبارک وجود مبارک علامۀ طباطبایی صاحب المیزان را درک کرده بودم،  یک کسی به علامۀ طباطبایی گفت: حضرت عالی با مفسرین قبل از خودتان از سنی و شیعه به کجای قرآن رسیدید؟ این فیلسوف و عارف و فقیه و مجهز به معارف الهی و فکر قوی [که مرحوم شهید مطهری میفرموند: صد سال دیگر ایشان شناخته میشود] فرمودند: از زمان امیر المؤمنین(عليه السلام) که ابن عباس تفسیر را انتقال داده تا زمان ما مجموع مفسرین اسلامی اگر همۀ تفسیرهایشان را زير بغلشان بگذارند از تفسیرهای هفتاد جلدی و هشتاد جلدی که موجود است و چاپ نشده تا تفسیرهای یک جلدی همه بیایند جمع بشویم تفسیرهایمان را هم بیاوریم من به طور یقین اعلام میکنم که ما مجموع مفسرین شیعه و سنی تا لب دریا آمدیم هنوز داخل نرفتیم نمیدانیم چه خبر است تا روز قیامت هم نمیدانیم چقدر تفسیر نوشته میشود ولی از رسول خدا (ص) نقل شده که قیامت اولین و آخرین که میآیند خدا قرآن را که وارد محشر میکند: (یأتی القرآن یوم القیامه بکرا): اولین و آخرین میبینند قرآن هنوز دست نخورده است هیچی از آن را کشف نکردند این روایت كه در کنز العمال و کافی نقل شده در ذهنتان باشد، روایت پیغمبر (ص) که فرمود: ارزشهای وجود علیعلیه السلام شمرده نمیشود هم باشد روایت امام باقرعلیه السلام هم که فرمود در اولین و آخرین زهراعلیها السلام همکفو نداشته علی فقط همکفو اوست در ذهنتان باشد، حالا من خدمت شما عزیزان عرض میکنم طبق نگاه فلاسفه الهی، حکمای الهی هر چیزی در این عالم چهار وجود دارد، چهار مرتبه هستی دارد، مثلا نور از هستی چهار مرتبه دارد، یک: مرتبۀ لفظی: نون، واو، را، (لفظ) نور، چه آثاری بر این وجود نوری بار است؟ هیچی، تنها اثری که دارد در زبان ما وقتی نور به کار گرفته میشود مستمع توجهاش به یک شی روشن جلب میشود همین، والا اگر ما بیائیم در یک سالنی که هیچ روشنایی وجود ندارد تراکم هم زیاد است در ظلمت، میلیونها بار هم بگوئیم نور هیچ روشنایی دیده نمیشود این میشود مرحلۀ لفظی نور، مرتبۀ دوم مرتبۀ کتبی است که ما خود کار را بر میداریم روی کاغذ مینویسیم نور هیچ اثری بر این کلمه بار نیست الا اینکه یک خوانندهای بیاید کاغذ را ببیند و بگوید اینجا نوشته شده نور، آن مرتبۀ کتبی را در هر تاریکی ببریم به درد نمیخورد تاریکی، تاریکی است این نور نمیتواند کاری بکند برای قرائت خوب است، نور نور، حالا یک بار بنویسیم دوبار بنویسیم، ده بار بنویسیم یک مرتبۀ وجود نور و هستی نور مرتبۀ ذهنی است که تنها اثری که دارد تفکیک ذهنی این نور در ذهنمان از آب است، از آتش است  یعنی ما به ذهنمان که مراجعه میکنیم از نور همین روشنایی را درک میکنیم ولی اصلا در ذهن ما وجود ذهنی نور آثاری بر آن بار نیست پس در مرتبۀ لفظی، در مرتبۀ کتبی، در مرتبۀ ذهنی آثاری بر نور بار نیست میماند مرحلۀ چهارم هستی نور که مرحلۀ عینی است یعنی مرحلۀ وجود خارجی، وجود خارج از لفظ، خارج از نوشته، خارج از ذهن که وقتی میآید تاریکی را فراری میدهد وقتی وصل به بلندگو میشود صدا را پخش میکند، وقتی وصل به تهویۀ مطبوع میشود هو را خنک میکند، گرم میکند وقتی وصل به غذا میشود غذا را میپزد تمام آثار مربوط به نور مربوط به مرحلۀ عینی و وجود خارجیاش است قرآن مجید طبق آیات  خودش و طبق روایات چهار مرحله دارد یک مرحلۀ لفظی  دارد که که من الان برایتان قرائت میکنم:{لَوْ أَنْزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ}، خوب شما شنیدید در مرتبۀ اثر شنیدن بود و اثر گفتار: صدا:{ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى} این مرحلۀ لفظ است، یک وقت هم قلم را خوشنويس برمیدارد با خط نسخ سورۀ مبارکه واقعه را مینویسد، سورۀ مبارکۀ بقره را مینویسید، سورۀ مبارکۀ الانسان را مینویسید میآورد هدیه میکند میگوید این را به دیوار بزنید خوب است قرآن است یا همهاش را مینویسند چاپ میکنند میگویند در خانهایتان باشد این مرتبۀ کتبی قرآن است مرتبۀ ذهنیاش همانی است که در حفظ قاریان و حافظان است میماند مرتبۀ عینی و وجود خارجیاش که تمام آثار از او ظهور میکند از دنیا تا اعماق ابدیت این مرتبۀ چهارم عینیاش جایی است که تمامقرآن مجید در آنجا تحقق ایمانی اعتقادی و اخلاقی و عملی پیدا کرده، عینیت به خود گرفته امیر المؤمنین میفرماید: قرآن عینی که غیر از قرآن کتبی و لفظی و ذهنی است من هستم علی کفو زهراست، زهراعلیها السلام کل قرآن است، علی کل قرآن است پیغمبر (ص) میفرماید: شگفتیهای قرآن غیر قابل شمارش است پس دریاها مرکب، درختان قلم، جن و انس نویسنده شگفتیهای وجود زهرا را نمیتوانند شمارش کنند کجا رفتیم؟ به خدا هیچ جا نرفتیم، به خدا قسم هیچ جا نرفتیم، خدای را نتوان دید جزء به چشم رسول اگر میخواهی خدا بین شویی باید از چشم پیغمبر (ص) خدا را ببینی، چون او تمام هویت خدا پیشش حاضر است بتول را نتوان دید جزء به چشم رسول، زهرا را کسی میخواهد بشناسد باید چشم پیغمبر (ص)‘ را وام بگیرد، چشم پیغمبر (ص)‘ هم وام گرفتنی نیست چون نور چشم پیغمبر (ص)‘ نوری است که به هرکسی وام بدهند حتی به آسمانها پشت همۀ آسمانها را میشکند کجا رفتیم؟ جایی نرفتیم سر جایمان هستیم ما چه میدانیم زهراعلیها السلام کیست؟ امام صادقعلیه السلام میفرماید: {إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ}: کی میداند شب قدر کی است؟ شب نوزدهم است قسم بخور شب نوزدهم است، شب بیست و یکم است، دلیل بیاور شب بیست و یکم است، شب بیست و سوم است دلیل بیاور شب بیست سوم است، قدر یک شب است که گم است، احدی نمیداند امام صادقعلیه السلاممیفرماید: (لیلة القدر ما اهل بیت فاطمهعلیها السلام است گم است، کیست؟ بگوئید نمیدانیم، از یک دانشمند چند خط شعر بخوانم نه از آدمهای معمولی شعر نمیشود خواند آدمهای معمولی اصلا راه به این حریم ندارند شما دو هزار قصیده در مدح زهرا علیها السلام برای من بیاور من هم یک کمی درس خواندم خودم هم دیوان شعر نهصد صفحه-ای دارم میگویم اینها لفظ روی کاغذ است بگذار کنار، اما حالا یک دانشمند محقق اهل دل اهل حال بتواند نوک قلمی ضعیف تو مرکب ذهنش بزند بیاورد روی کاغذ یک خورده می¬شود قبول کرد: فخر زنان (یعنی تمام زنان دنیا تنها میتوانند به همه بگویند در عظمت ما زنان همین بس که از جنس ما زهراعلیها السلام ساخته شده: 

فخر زنان فاطمه اطهرعلیها السلام است: فاطمۀ اطهر علیها السلام یعنی چه؟ قرآن را که شنیدید چی بود از روایت پیغمبر (ص) علیه السلام طبق روایتی که سنیها و شیعهها دارند، پیغمبر (ص) فرمودند: شگفتیهای قرآنقابل شمردن نیست قرآن مجید می¬فرماید: دسترسی به من برای احدی امکان ندارد جزء کسی که از طهارت عقلی و قلبی و نفسی و اخلاقی و عملی برخوردار است:{لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ} {إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً}: زهرا علیها السلام طبق این آیه کل قرآن است چون به کل قرآن هم دسترسی پیدا کرد . فخر زنان فاطمه اطهرعلیها السلام است (بارک الله حافظ) عقل دیوانه شد آن سلسلۀ مشکین کو: دل ز ما گوشه گرفت  (خیلی حرف است) پیک خدا را چه نکودختری، سابقه در عالم نداشته که پدری به دخترش بگوید تو مادر منی، نه مادری که منو زائیده، نه، یعنی تو ریشۀ فعال منی، (اُم) یعنی ریشه، یعنی زهرا علیها السلام اگر تو نبودی تمام بساط من و خودم ابطر بودیم، قطع میشدیم، اگر تو نبودی چراغقرآن من خاموش میشد، چراغ نبوت من خاموش میشد دین من خاموش میشد چون بعد از من کسی نبود که این دین را حفظ کند تو بودی که به علی علیه السلام شوهرت دادم که حسن و حسینی علیه السلام تا امام دوازدهمی بیاید نسل به نسل فرهنگ [تو و شوهرت و یازده تا فرزندات]، نبوت انبیاء و توحید و قرآن را حفظ کنند و اگر تو نبودی من، ابتر بودم، یعنی همه چی قطع میشد، ابتر یعنی قطع شدن: ام ابیها ؟ لقبت ز آن سبب: کز حسبت دخت پدرپرورت، گوهر یک دانۀ دریای وحی (نه دریای دنیا، دریای هستی): رحمت حق شافعۀ محشری به پیغمبر (ص)‘گفت: بابا قیامت کجا ببینمت؟ فرمود: عزیز دلم کنار کوثر: آنجا شما را ندیدم کجا ببینم؟ فرمود: سر راه بهشت و دوزخ بابا من آنجا  هستم، فاطمهعلیها السلام جان خدا در قیامت کنار راه بهشت و جهنم این حق را به تو میدهد که هرکسی را که تو میخواهی از دوزخ ببری که جهنم نرود، ببر. رحمت حق شافعۀ محشری، (این را والله بالله به پیغمبر (ص) به خودش قسم ما تو کتابهایمان نتوانستیم بياوريم این مطلب را ابن ابي الحدید سنی معتزلی در شرح نهج البلاغه نوشته که روز قیامت وقتی زهرا علیها السلام وارد محشر میشود خود پروردگار به اولین و آخرین میفرماید: چشمهایتان را فرو بپوشانید، نگاه نکنید یعنی نامحرم آمده؟ نه نه نامحرم نیامده از همه محرمتر به خدا آمده چرا نگاه نکنید؟ چون دیدۀ شما طاقت تماشای عظمت زهرای منو ندارد، این را ابن ابي الحدید به عنوان روایت از پیغمبر (ص) نقل میکند، چشم که هیچ نیست، چشم که چیزی نیست دختر پیغمبر (ص) عقلها را خیره کردی: یازده اختر که درخشش گرفت: مریم یک دانه ستاره داشت: عیسی، خوب ستارهای داشت، خوب ستارهای، اما زهراعلیها السلام یازده ستاره داشت یه ماه، یه خورشید، خورشیدش پیغمبر (ص) بود، ماهش علی بود، یازده تا ستارهاش ائمه بودند و نیروی جذب و انجذاب این خورشید و ماه و یازده ستاره فاطمه علیها السلام بود. اینها حرف دارد ولی با یک ساعت، سه ربع من لالم چیزی ندارم بگویم: یازده اختر که درخشش گرفت: در فلک دین همه را مادری، درخشش گرفت در فلک دین همه را مادری با توجه به روایاتی که شنیدید و مقدماتی که شنیدید با مطالبی که شنیدید حالا این بیت را ببینید به خدا درست است، والله درست است: آنچه که در متن کتاب وجود دارد نکته به نکته همۀ هستی را در تو خلاصه کردند.

                             زهد و صلاة، شرف و فضل را            هم رقم و هم قدم حیدری

                              آنچه تو را بیش ستایند                    باز بهتر و والاتر و بالاتری

                             مرز تو ملک تو مرز ملکوت خداست     کی به هوای فدک خیبری(تو و یک تکه زمین)

 تمام فریاد و نالۀ تو به خاطر علی بوده نه به خاطر یک تکه زمین، در راه علی به خانۀ وحی آخر تو شدی فدای قرآن، ملک تو مرز ملکوت خداست: کی به هوای فدک خیبری. این عظمت را دیدید، این بزرگی را دیدید این دریا را دیدید، این شگفتیها را دیدید حالا عظمت گناه مجرمان روز بعد از مرگ پیغمبر (ص) را ببینید: ببینید به کی ظلم شده به چی ظلم شده و گناه این ظلم به خاطر طرفش زهراعلیها السلام که وجودش قرآن عینی بوده و شگفتیهای وجودش قابل شمارش نبوده و به نگاه خدا دریای بیساحل است به خاطر طرفی که ظلم شده گناه چقدر عظیم است شما کارهایی که کردید فکر میکنید خدا شما را میبخشد اگر ببخشد که خدا ظلم کرده، مسعودی متوفی سال 345 یعنی 60، 70 سال بعد از امام عسگری علیه السلام ببینید چقدر به عصر پیغمبر (ص) و ائمه نزدیک است او می¬نویسد فوجّه الی منزله جمع زیاد، خشمگینی به طرف منزل علی علیه السلام رفتند (وای خدا) مسعودی نمیگوید آمدند این جمع ایستادند و در زدند فهجموا علیه دست جمعی هجوم کردند، و احرقوا با به در را آتش زدند به او گفتند عُمر تُوی این خانه زهراست گفت: و ان، علیعلیه السلام است، گفت: و ان، این چهار تا بچۀ کوچک هستند گفت: و ان: یا با ما یکی بشوند یا همه را میسوزانیم، به نظر شما عربستانیها و آخوندهایتان ما کافریم شما مؤمنید به حقیقت زهرا علیها السلام با این کفری که به ما حکم دادید ما اهل بهشتیم شما و اربابانتان با آن دینتان اهل جهنمید، ما کافریم به نظر شما بله، چرا؟ چون دفاع از زهرا علیها السلام میکنیم چون دفاع از علیعلیه السلام میکنیم چون دفاع از قرآن کریم میکنیم این کفر ما عین ایمان انبیاء است، باشد ما کافر، (وای) ریختند داخل: فَستَخَرجوهُ مِنهُ کَره: این هفتاد، هشتاد نفر علی را گرفتند و با زور میکشیدند نمیگذاشتند خودش راه بیاید تو فیلمهای بحرین دیدید که چه جوری میزنند و هل میدهند مشت روی علیعلیه السلام بلند کردند، و زقتوا سید النساء بالباب: اینها هفتاد هشتاد تا ریختند تو اتاق همه نیامدند که تُو اتاق جایشان نمیشد سی چهل نفر دم دالون در بودند اینها داشتند علیعلیه السلام را میکشیدند زهراعلیها السلام بین در و دیوار مانده بود (آه) تموم نشد، در افتاد، زهراعلیها السلام به دیوار تکیه داده بود کتاب بسیار مهم سنیها که به آن افتخار میکنند میگویند مال ماست: ملل و نحل شهرستانی متوفی قرن پنجم صفحۀ 57 جلد اول: جمعیت علیعلیه السلام را میبردند شهرستانی نوشته انّ عمر ضرب بطن فاطمه: دید زهرا به دیوار ایستاده با لگد زد شکم زهراعلیها السلام حتی القت الجنین: علی را بردند زهراعلیها السلام با آن لگد افتاد عمر هم خیالش راحت شد فکر کرد زهرا را کشت رفت هیچ کسی دیگر نبود، یک ربع ده دقیقه گذشت زنی که با لگد سقط جنین کند جُونی ندارد بیحال  افتاده بود چشمش را باز کرد دید سرش به دامن فضه است نگفت فضه: سینهام، پهلوم درد لگد، بچۀ افتاده، اینها را نگفت، فضه علی کجاست؟ یعنی مردم فقط دنبال علی بگردید گفت خانوم نمیدونی با چه وضعی بُردَنش، گفت: فضه منو بلند کن، زیر بغل زهرا را گرفت، فضه بُرو تُو اتاق حسن و حسین علیه السلام را بگو بیایند حسن جان، حسین جان به مادرتان کمک کنید منو تا مسجد ببرید دختر پیغمبر (ص) یک حسن و حسینی داشتی بِبَرنَت دخترت از دَمِ خیمه تا گودال با کمک چه کسی آمد؟ امام زمان علیه السلام میفرماید: عمهام کمک نداشت پای برهنه در حالی که به سروصورت میزد با عجله آمد میان گودال دید شمر با آن بدن سنگین روی سینه ابی عبد الله نشسته لاحول ولا قوه الا بالله العلي العظيم 

 گوشه ای از سخنرانی  استاد حسین انصاریان

منبع : پایگاه عرفان
  


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 25 بهمن 1396نظر دهید »

امروزه غرب تلاش دارد با نابود کردن نهاد مقدس خانواده بر جوامع اسلامی سلطه پیدا کند. از این رو، تلاش می‌کند با سر دادن شعارهای فمینیستی و با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی خود، جایگاه زن را در خانواده تغییر دهد. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آن بانوی بزرگ تاریخ، الگویی برجسته برای زنان جامعه محسوب می‌شود. از این رو، زنان جامعه‌ی اسلامی به‌عنوان مربی انسانیت بایستی با تأثیرپذیری از بانوی دو عالم، جایگاه واقعی خود را پیدا کنند. هرچند تمامی ابعاد زندگى حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پُربار و نورانى است، نقش همسری و مادری آن حضرت در طول زندگى کوتاه و پُرثمرش از درخشانى خاص برخوردار است. از این رو، در این مطلب سعی داریم تا به مناسبت ولادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به گوشه‌ای از نقش مادری ایشان بپردازیم.


فروپاشی بنیان خانواده در غرب

 غرب دچار فاجعه‌ای است که «فروریختن بنیان خانواده» خوانده می‌شود. اولین سؤالی که با شنیدن این جمله به ذهن متبادر می‌شود این است که ریشه‌ی فروپاشی نهاد خانواده در دنیای مدرن و فرهنگ موسوم به مدرنیته را چه می‌توان دانست؟ به نظر می‌رسد که ریشه‌ی این فاجعه را باید در «اومانیسم» (1) و یا به عبارت واضح‌تر «اصالت و خودبنیادی بشر» دانست. اومانیسم به معنای مکتبی که پرچمدار اصالت دادن به نفس امّاره، در مقابل اصالت ‌دادن به بندگی خداست.
با دقت در این مطلب که اومانیسم، بشر را به‌جای خدا، ملاک همه‌ی بدی‌ها و خوبی‌ها می‌داند، به این نتیجه‌ی بدیهی خواهیم رسید که «بد» آن چیزی است که بشر نخواهد و «خوب» آن چیزی است که بشر بخواهد.
اکنون باید پرسید آیا با وجود سیطره‌ی چنین فرهنگی، حفظ خانواده در غرب ممکن خواهد بود؟ و به عبارت دیگر، آیا می‌توان از یک سو به «اصالت نفسانیات» معتقد بود و از سوی دیگر «حفظ نهاد خانواده» را انتظار کشید؟! آن هم خانواده‌ای که شرط بقایش عدم حاکمیت نفسانیات است، زیرا که در حاکمیت نفسانیات هیچ جمعی به‌عنوان جمعِ همدل باقی نمی‌ماند؛ یا همه پراکنده‌اند و یا همه مقهور قدرت یک فرد قرار می‌گیرند که هیچ‌کدام از این دو نوع جمع، جمع خانواده نیست.
در یک تحلیل صحیح، هرگز نمی‌توان خانواده را مجموعه‌ای مرکب از اجزای پراکنده که در کنار هم گرد آمده باشند دانست، بلکه خانواده جمع یگانه‌ای است برای زندگی و پایداری در زیر پرتو مودت و رحمت حق. مسلماً با پذیرش تمدن غربی و «اومانیسم»، که ناخودآگاه در روح و روان افرادِ غیرموحد جریان می‌یابد، خانواده‌ای باقی نمی‌ماند.


فمینیسم و تهدید بنیاد خانواده

با توجه به شرایطی که در این دوران پیش آمده، زنان علاوه بر کار در خانه، امکان انجام کارهایی افزون‌تر از همسرداری و تربیت فرزند را نیز دارند. لذا موضوع حضور زنان در صحنه‌ی فعالیت‌های اجتماعی جدی است. البته فعالیت‌هایی که با شخصیت زن هماهنگی و سازگاری داشته باشد و اساساً با همین نگاه به زن است که معمار کبیر انقلاب اسلامی امام‌ خمینی (رحمت الله علیه) در وصیت‌نامه‌ی سیاسی- الهی خود می‌فرمایند:
«ما مفتخریم که بانوان و زنانِ پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه‌های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند… این قیدها را [یعنی: سخت‌گیری‌های منجر به عدم حضور زنان در صحنه‌ها] دشمنان برای منافع خود، به ‌دست نادانان و بعضی از آخوندهای بی‌اطلاع از مصالح مسلمین به‌وجود آورده‌اند.»(2)
پس با نگاه دینی هرگز نمی‌توان از حضور زنان در صحنه‌های اجتماعی جلوگیری کرد، بلکه برعکس، این وظیفه‌ی آحاد جامعه است که بستر مناسب و طبیعی چنین حضوری را فراهم کنند که اگر این حضور در مسیر طبیعی خود جاری شود، نه تنها وظایف همسری و مادرانه‌ی زنان در خانه تحت تأثیرات منفی آن حضورها قرار نمی‌گیرد، بلکه جامعه از توانایی‌ بالقوه‌ی بانوان در حوزه‌های دیگر نیز برخوردار خواهد شد و زنان نیز دیگر احساس نخواهند کرد که جنس دوم هستند و در اجتماع از درجه‌ی پایین‌تری نسبت به مردان برخوردارند و یا احیاناً حقوق انسانی آنان ضایع شده‌ است که اگر چنین احساسی در آنان ایجاد شود، خسارت‌های زیانباری دامن‌گیر خودشان و خانواده و فرزندانشان خواهد شد.
اما در این میان، جنبشی برخاسته از مبانی اومانیستی به نام «فمینیسم» (3) با طرح شعارهای فریبنده‌ای همچون آزادی زنان و حضور آن‌ها در فعالیت‌های اجتماعی، مسیری را برای آنان تعیین می‌کند که با ایجاد احساس استقلال کاذب برای زنان در مقابل مردان، عملاً به ویرانی بنیاد خانواده می‌انجامد.
یکی از لوازم طبیعی نگاه فمینیستی، پست‌انگاری پدیده‌ی زایش برای زن و تربیت فرزند است. با این نگاه تمام آنچه در طول تاریخ بر زنان گذشته است، ظلمی است که از سوی مردان به‌عنوان جنس خشن و سلطه‌گر بر زنان به‌عنوان جنس ضعیف و مظلوم رفته است و اینکه زنان در خانه مانده و همسرداری و مادری کرده‌اند، نه مسیری طبیعی، بلکه از روی اجبار و اضطرار بوده است! که در پاسخ به این قضاوت باید گفت: نگاه این‌چنین نسبت به گذشته‌ی زنان، آن ‌هم توسط کسانی که داعیه‌ی دفاع از حقوق زن دارند، خود ظلم مضاعفی است نسبت به زن!


نتیجه‌ی نگاه اومانیستی و فمینیستی به زن و خانواده

با توجه به آنچه گذشت، آیا اگر نگران از دست رفتن همه چیز باشیم، نگرانی بجایی نیست؟ آیا دیگر می‌توانیم انتظار داشته باشیم نمونه‌ی انسان‌های بزرگی را ببینیم که به اعتراف خودشان، هرچه داشته‌اند از دامان پاک و تربیت صحیح مادران، کسب کرده‌اند؟ اگر مادر به‌عنوان عاملی برای انسِ فرزندان در زندگی نقش فعال نداشته باشد، چه کسی به کودک راه نشان دهد و جهت‌دهی کند؟ آیا غیر از این است که هرجا جوانان، جوانانی تربیت‌پذیر نیستند، ریشه‌ی آن را باید در ضعف نقش مادران آن‌ها جُست؟ خانم کارمندی که ایفای نقش مادری را در خرید انواع اسباب‌بازی‌های گران‌قیمت جست‌وجو می‌کند، عملاً مادری خود را به فرزندانش هدیه نداده، بلکه بخشی از حقوق خود را به آن‌ها هدیه داده است!
با شرایطی که امروزه پیش آمده و عموماً پدر و مادر در محل کار هستند و معلم هم از نقش پرورشی خود تهی شده و تنها به آموزش مطالب کتب درسی اکتفا می‌کند، چه کسی باید با جوان اُنس بگیرد؟ این‌گونه کودکان و جوانان خودشان می‌مانند و خودشان؛ مثل یک علف خودرو بی‌کس و بی‌یاور و عاصی و سرکش! آری! جامعه‌ی امروز ما به چنین ورطه‌ای فروافتاده و راه نجات آن ‌هم چیزی جز تجدیدنظر کلی نسبت به نقش زنان نیست.

نگاه صحیح به نقش مادری

توان جسمی برتر مرد اقتضا می‌کند که حضور در بازار کار و کسب مادیات برای خرج خانه با او باشد و از سوی دیگر، لطافت روحی زن اقتضا می‌کند که تربیت نسل انسانی به او سپرده شود.
با این وجود، کشاندن زن (که از قدرت جسمی کمتر و توان تربیتی بالاتر برخوردار است) به بازار کار و فعالیت‌های بدنی و دور ساختن او از محیط تربیتی، نه فقط به صلاح زن نیست، بلکه نظام جامعه را از رشد و تعالی بازمی‌دارد.
دیدگاه اسلام درباره‌ی مقام مادر و کارکردهای ویژه‌ی آن

یکی از نقش‌های ارزشمند زنان، مادر بودن است که در تمام فرهنگ‌های متمدن و غیرمتمدن از احترامی نسبی برخوردار بوده است. در اسلام نیز این نقش بسیار پُررنگ و اصیل دانسته شده است.
در قرآن کریم احترام و احسان به والدین [حتی اگر کافر باشند] در ردیف اطاعت از خدا و توحید عبادت قرار گرفته است و در برخی از آیات قرآن، سپاس و شکر والدین را در ردیف شکر نعمت‌های الهی قرار داده است. آنجا که می‌فرماید:
وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ (4)
در احادیث متواتری شأن مادر را در مقایسه با حق پدر به‌مراتب بیشتر و برتر و اطاعت از او و احسان به او را موجب ثواب فراوان‌تر بیان کرده است و در حدیثی دیگر آمده است که بهشت زیر پای مادران است: «الْجَنَّةُ تَحْتَ‌ أَقْدَامِ‌ الْأُمَّهَات»(5)


زن در جایگاه مادری

نقش‌های عمده و زندگی‌ساز زن در باب کارکرد مادری را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:
الف) حفظ و بقای نسل انسان

نقش زن در ادامه‌ی نسل بشر و حفظ آن از نابودی در حدی است که اگر فقط همین یک نقش را برای زن در نظر بگیریم، تأثیر او را در طبیعت به‌عنوان مهم‌ترین رکن وجود بشریت خواهیم دانست.
ب) حضانت و نگهبانی از کودکان

نگهداری کودک از آغاز تولد تا اتمام شیرخوارگی و پس از آن، یکی از مهم‌ترین عوامل بقای اطفال است که این نقش حساس، پیوسته و در طول تاریخ بر دوش زنان بوده است.
ج) فراهم کردن محیط عاطفی در خانه

زن پیام‌آور مهرورزی و گذشت و سازگاری است و اگر زن در جامعه نباشد، خشونت و بی‌مهری محیط را آکنده و زندگی را دشوار و غیرقابل‌تحمل خواهد ساخت. همین خصوصیت زن است که با تلطیف غرایز پرتلاطم و مهاجم مرد، ترکیبی مطلوب به دست می‌دهد و محیط را برای خود و شوهر و فرزندان مساعد می‌سازد.
د) انتقال فرهنگ به نسل بعد

بخش عمده‌ای از فرهنگ جامعه به‌طور طبیعی به‌وسیله‌ی مادر به فرزندان منتقل می‌شود و این کار یکی از نقش‌های مهم اجتماعی زنان است. لذا اگر زن تربیت‌یافته‌ی فرهنگ عالی اسلام باشد، به‌راحتی پیرایشی میان آداب و عرف جاهلی و غلط و صحیح و درست آن به عمل می‌آورد و مانع نفوذ هر چیز غلطی در اندیشه و مغز کودک خود می‌شود.
هـ) تربیت کودک و پرورش عواطف

بسیاری از عواطف انسانی نیاز به پرورش و رشد و بلوغ و آرایش و پیرایش دارند. بخشی از این پرورش با اراده و دست بشر در دوران تکامل روحی خود در طول زندگی باید انجام شود. اما بخش عمده و نخستین آن باید در کودکی و در دامان مادر پرورش یابد، وگرنه در بزرگی آثار شوم و مخرب خامی و ناپروردگی آن ظاهر خواهد شد و افرادی بیمار به جامعه سرازیر خواهند گردید.
دامان مادر نخستین مدرسه‌ی کودک است که در این مدرسه، نخستین خشت بنای فکری و روحی کودک را می‌گذارند و بعدها نیز تربیت مادر همیشه بر پرورش محیط‌های مدرسه و جامعه یا آموزش و پرورش‌های معلم و استاد تا حدود زیادی اشراف و غلبه دارد و می‌تواند آن‌ها را کم‌اثر یا تقویت نماید.


راه برون‌رفت از بحران کنونی در نقش مادری

نظام سرمایه‌داری برای استفاده از کارِ زنان، آنان را تشویق به خارج شدن از نظام خانوادگی می‌کند و جنبش فمینیسم هم علاوه بر تحریک ‌شدن توسط نظام سرمایه‌داری به دلایل دیگری همچون خودبنیادی بشر یا اومانیسم، هسته‌ی خانواده را نشانه رفته و درصدد وارد کردن خسارت به کانون خانواده است. راه‌حل برون‌رفت از این خطرِ بزرگ، احیای کرامت حقیقی زنان است که خالق آنان به آنان و مردان گوشزد کرده است. در همین راستا، برجسته کردن الگوهای حقیقی و توجه به نقش آنان می‌تواند عامل مؤثری به شمار آید. با نظر به این نکته، به سیره‌ی زندگانی تنها معصومی که نقش مادری داشته است رو می‌آوریم و گوشه‌ای از نقش مادرانه‌ی او را به تماشا می‌نشینیم:

 

نقش‌های مادرانه و تربیتی حضرت فاطمه سلام الله علیها

الف) استفاده از بازی و جلوه‌های هنری

از جمله مواردی که در شیوه‌ی تربیت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) جایگاه خاصی داشت، تحرک و بازی کودکان بود. این فعالیت و تکاپو به‌قدری برای سلامتی و رشد مناسب کودک ضروری است که حتی برای تشویق آن‌ها به تحرک و بازی، بزرگ‌ترها نیز باید تن به بازی و جست‌وخیز بدهند.
استفاده از جلوه‌های هنری همچون شعر، برای پرورش کودکان، فرازی دیگر از عشق، علاقه و احترام نسبت به فرزندان است.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با توجه به این دو عامل مهم، هم به بازی با کودکان می‌پرداخت و هم در کنار این پرورش جسمی فرزندان، برای پرورش جنبه‌ی روحی آنان نیز از زیبایی و گیرایی هنر شعر استفاده می‌کرد. به‌عنوان نمونه، ایشان در هنگام بازی با فرزندان، این اشعار را برای آن‌ها زمزمه می‌کردند:
اَشْبِه اَباکَ یا حَسَنْ … وَاخْلَعْ عَنِ الْحَقّ اَلرَسن … وَ اعْبُدْ اِلهَاً ذا المَنَنْ … وَ لا توال ذا الْاحَنْ(6)«حسن جان! مانند پدرت علی باش و ریسمان از گردن حق بردار، خدای احسان‌کننده را پرستش کن و با افراد کینه‌توز دوستی نکن.»

همچنین به دیگر دلبند خویش می‌فرمود:
اَنتَ شَبِیهاً بِاَبِی … لَستَ شَبِیهاً بِعَلِی(7)«حسین جان! تو به پدرم رسول خدا شباهت داری، نه به پدرت علی (علیه السلام)»

ب) توجه به حضور و غیاب فرزندان

بی‌توجهی به نظارت بر فرزندان به‌ویژه در رفت‌وآمدهای اجتماعی آن‌ها، نتایج زیانباری به دنبال دارد. با توجه به خطرها و تهدیداتی که هر لحظه سعادت یک جوان را در معرض نابودی قرار می‌دهد، لازم است رفتار آن‌ها به‌ویژه در هنگام ورود به خانه و خروج از آن به‌دقت بررسی شود. اعتیاد، فساد، انحرافات فکری و بسیاری از خطرات دیگر از همین بی‌توجهی پدر و مادر آغاز می‌شود.
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با فداکاری و محبت خاصی که نسبت به فرزندانش نشان می‌داد، مراقب تمام حرکات و سکنات آن‌ها بود و به‌دقت آن‌ها را زیر نظر داشت. نقل شده است که روزی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) عازم خانه‌ی دخترش فاطمه شد. چون به خانه رسید، دید فاطمه مضطرب پشت در ایستاده است. آن حضرت فرمود چرا اینجا ایستاده‌ای؟ فاطمه (سلام الله علیها) با آهنگی مضطرب عرض کرد: فرزندانم صبح بیرون رفته‌اند و تاکنون هیچ خبری از آن‌ها ندارم. پیامبر به دنبال آن‌ها روانه شد. چون به نزدیک غار جبل رسید، آن‌ها را دید که در کمال سلامت مشغول بازی‌اند. آن‌ها را به دوش گرفت و به‌سوی مادرشان روانه شد. این واقعه خود نمونه‌ای گویا از توجه و اهمیت‌ دادن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به حضور فرزندان خردسالش است.
ج) توجه به جنبه‌های عبادی در تربیت فرزندان

شب قدر برای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) یک شب عادی جلوه نمی‌کرد، بلکه آن‌ را شبی فوق‌العاده و بی‌نظیر می‌دانست. لذا نه تنها خویش را برای آن شب آماده می‌کرد، بلکه فرزندان خود را نیز مجهز می‌ساخت و در آن شب، نمی‌گذاشت که بخواب‌اند. به همین منظور، فرزندان را با طعام مختصر، برای بیدار ماندن در آن شب رحمت، آماده می‌نمود.
آری! بانوی اسلام نسبت به فرزندان خود احساس مسئولیت می‌کرد، آن‌ها را از خود جدا نمی‌دانست و نمی‌توانست بی‌تفاوت از کنار جریانات بگذرد. این درسی بزرگ از آن بانوی یگانه به تمامی بانوان مسلمان و به همه‌ی شیعیان اهل بیت است که امر تربیت فرزندان خود را مهم بشمارند و آنان را با تعالیم الهی بارآورند و حتی مستحبات را به آن‌ها بیاموزند و بالاخره عزیزان خود را با معنویت پرورش داده و آشنا سازند.
د) تشویق فرزندان به فراگیری علم

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از همان آغاز کودکی فرزندانش، غیر از اینکه عبادت خدای تعالی را در روح و روان آن‌ها تثبیت کرد، به آن‌ها علم آموخت و آن‌ها را برای کسب معارف تشویق و برای فراگیری علم، آماده می‌کرد. به‌عنوان مثال، به فرزندش امام حسن (علیه السلام) که هفت‌ساله بود می‌فرمودند:
«به مسجد برو، آنچه را از پیامبر اکرم شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن.»(9)


پی‌نوشت‌ها:

(1) Humanism
(2) وصیت‌نامه‌ی سیاسی‌الهی امام‌ خمینی (ره)، ص 4.
(3) Feminism
(4) سوره‌ی لقمان، آیه‌ی 14.
(5) مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‌15، ص 181.
(6) بحار الانوار، ج 43، ص 286.
(7) کشف الغمه، ص 49 و ینابیع الموده، ص 93.
(8) بحار الانوار، ج 97، ص 20.
(9) نگاهی بر زندگی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، ص 64.

منابع:
(1) فلسفه‌ی زن بودن، سید محمد خامنه‌ای، تهران، نشر بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ دوم، 1387.
(2) زن آن‌گونه که باید باشد، اصغر طاهرزاده، اصفهان، نشر لُب‌المیزان، چاپ اول، 1387.
(3) سیره و سخن فاطمه (سلام الله علیها)، علی کریمی جهرمی، قم، نشر راسخون، چاپ اول، 1380.
(4) نگاهی بر زندگی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، محمد محمدی اشتهاردی، قم، مؤسسه‌ی تحقیقات و نشر معارف اهل‌البیت (ع)، چاپ اول.

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 25 بهمن 1396نظر دهید »

 حضرت زهرا (س) بانوی نمونه جهان اسلام ، در تربیت فرزند نیز الگویی ماندگار از خود بر جای گذاشته است، حضرت زهرا (س) در دانشگاهی که در خانه کوچک خود ایجاد کرده بود ضمن تربیت برجسته ترین افراد، مادران تمام تاریخ را با سبک زندگی فاطمی در تربیت فرزند، یاری رسانیده است…

پيامبر رحمت و مهربانی (ص) سجده نمازش را آن قدر طولاني مي‌كرد تا امام حسين (ع) به اراده خودش از روي شانه پيامبر برخيزد، بانوی آب و آیینه که خود درس آموخته چنین نمونه هایی هستند، معلم درسهای مهرورزی به فرزندان می شوند که به نمونه هایی از این آموزه ها اشاره می شود:

اول) تربیت در سبک تربیتی فاطمی پیش از به دنیا آمدن فرزند آغاز می شود و در آغاز تولدشان با عقیقه (قربانی) و صدقه که از مستحبات تاکید شده در اسلام است ، سلامت جسم و جان آنها را تضمین می شود، نقل شده است که فاطمه(س) هرگاه صاحب فرزندی می شد ، گوسفندی عقیقه می داد ، سپس روز هفتم ، سرشان را می تراشید و برابر وزن موهای آنها نقره صدقه داده ، برای قابله و همسایه ها هدیه می فرستاد و دیگران را در شادی خود سهیم می کرد . یکی دیگر از سنتهای جاری در زندگی حضرت زهرا (س) گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ فرزند بود تا تربیت دینی کودک همراه با ذکرهای ارزشمند اذان و اقامه ادامه یابد.

دوم) لالایی های مادران از نخستین آموزه هایی است که فرزندان را در مسیر تربیت رهنمون می شود، همان زمانی که برخی می اندیشند که کودک توان درک ندارد اما چنین نیست و روح هشيار كودك همواره در حال دریافت است ، لالایی حضرت زهرا (س) آموزه های ایمان،شجاعت و شهامت، حق جویی و … را در بر می گرفت: ” شبيه پدرت باش و طناب از گردن حق باز كن، يكتا پرست باش و دست دوستي به دشمن مده.” بهره گیری از انواع فرمهای ادبی و هنری در تربیت فرزند به ویژه شعر با توجه با ظرفیت بالای آن در انتقال مفاهیم، آغاز معرفی الگو مناسب، پرهیز دادن از همنشینی با بدان، انس و همراهی با فرزند و … آموزه هایی است که می توان از این نکته برداشت کرد.

سوم) سیره زندگی صدیقه طاهره (س) در زندگی ، کلاسی عملی در تربیت فرزندانشان است،کارشناسان تربیتی معتقدند آموزش از این روش ماندگارتر و مؤثرتر است، در همین زمینه امام حسن (ع) می فرماید: مادرم فاطمه را در شب جمعه در محراب عبادت دیدم که به عبادت و نماز مشغول است، او پیوسته به رکوع و سجود مشغول بود که شب به پایان رسید.

چهارم) با نگاهی به حدیث شریف کساء حضرت زهرا (س) می بینیم که ایشان در پاسخ به سلام فرزندشان امام حسن (ع) می فرمایند : سلام برتو اى نور ديده ام و ميوه دلم. نوع پاسخ ایشان نشان از احترامی است که برای فرزندشان قایل بودند و این آموزه سبب می شود که فرزندان نیز به یکدیگر و پدر و مادر احترام بگذارند، چنانچه نهایت احترام را می توانیم در میان فرزندان ایشان ببینیم.

پنجم) حضرت زهرا (س) فرزندانشان را به اعمال نیکو از جمله علم آموزی تشویق می نمودند به عنوان مثال به فرزندشان حسن(ع) می فرمود: “به مسجد برو ، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن". البته این کلام حضرت آموزه های مهم دیگری را نیز شامل می شود و آن ارتباط صحیح با فرزند ، ایجاد بهانه هایی برای گفت و گو با او و … از دیگر نکات مهم تربیت فرزند است که باید سرمشق مادران قرار گیرد.

ششم) تربیت دینی سبک زندگی فاطمی از دوران کودکی آغاز می شود ، برای نمونه ایشان در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیداری فرا می خواند به این منظور حضرت در روز بچه ها را می خواباند تا استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتری برای شب زنده داری داشته باشند.

هفتم) بانوی نمونه اسلام همواره رسیدگی به فرزندان را در اولویت قرار می داد. سلمان می گوید :روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام فرزندش حسین گریه می کرد. عرض کردم : برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم ؟ ایشان فرمود : من به آرام کردن فرزند اولی هستم ، شما آسیاب را بچرخانید .

هشتم) برخی می پندارند که برخوردهایشان از نگاه تیزبین فرزندان دور می ماند و در این میان رفتار با عدالت در میان فرزندان اهمیت ویژه ای دارد که حضرت زهرا (س) این آموزه را نیز در سبک تربیتی خود جای می دهد و توجه ویژه ای به آن دارد ، روزی امام حسن(ع) نزد پیامبر(ص) آمد و اظهار تشنگی کرد. رسول خدا(ص) برخاست، ظرفی برداشت و از گوسفندی که داخل منزل بود مقداری شیر دوشید و به امام حسن(ع) داد. فاطمه زهرا (س)، به پیامبر(ص) گفت : گویا حسن برای شما عزیزتر از حسین است. پیامبر(ص) فرمود: نه. هردو برایم عزیز و محبوبند . ولی چون اول حسن تقاضای آب کرد او را مقدم داشتم .

تاسی به آموزه های تربیتی زندگی حضرت زهرا (س) که نمونه های اندکی از آن مرور شد می تواند ما را گامی به سبک زندگی فاطمی نزدیکتر سازد و فرزندانمان را در مسیر زندگی سعادتمندانه یاری دهد.

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 25 بهمن 1396نظر دهید »

 بمناسبت فرارسیدن ایام فاطمیه/ مراقب باشیم از اهل سقیفه نباشیم !

نماز جماعت خواندن در مسجدالبنی پشت سر پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، آن هم مکرر در مکرر، بلکه هر روزه و در همه­ ی وعده­ های نمازهای پنجگانه. چه توفیقی! چه سعادتی! اگر ما بودیم، چه مباهاتی به خود کرده بودیم؛ حتما می­ گفتیم چقدر خدا ما را دوست دارد که چنین توفیقی نصیبمان کرده است.

عده­ ی زیادی این نعمت بزرگ را داشتند. و فقط همین نبود. آن­ها همراه و هم ­قدم و هم­ صحبت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم بودند؛ حتی گاهی هم­سفره و همسفر هم می ­شدند. نورانیت وجود مقدس پیامبر که مهبط وحی الهی بود و عزیزترین مخلوق خدا و بزرگ­ترین نبی و رسول و فرستاده ­ی خدا بر بشر، قطعاً می تواند از پسِ قرن­ها زمان و فرسنگ­ها بُعد مکان، وجود انسان را سرشار از نور و برکت کند.

حال تصور کنید مردمی بودند که بدون هیچ فاصله­ ی زمانی و مکانی، با پیامبر عظیم الشأن اسلام نفس می کشیدند؛ زندگی می کردند؛ اسلام ناب را داغ داغ و تازه ی تازه از پیامبر دریافت می­ کردند و قرآن را با صوت دلنشین او می­ شنیدند. با این اوصاف، انتظار می­ رود که غرق در نورانیت خورشید وجود پیامبر شده باشند. چه اسلامی ناب­تر از این؟ کدام مسلمان­ بودنی زیباتر از این! آیا با این توفیقات و این سوابق ظاهراً درخشان، ممکن است کسی دشمن و قاتل اهل بیت پیامبر از آب درآید؟

این نوشتار می­ خواهد درباره­ ی کسانی بگوید که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله یک حادثه آفریدند. حادثه ­ای که سبب شد این روزها را “فاطمیه” بنامیم. ماجرا به یک حادثه ختم نشد؛ بلکه در دل یک جریان اجتماعی شکل گرفت که مسیر تاریخ را عوض کرد.

شرح ماجرا را باید در کتب معتبر تاریخی به روایت بزرگان و علمای اهل تسنن و تشیع خواند. اما خلاصه اش این بود که علی رغم واقعه ­ی بزرگ غدیر و نصب امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام به خلافت، وصایت و جانشینی پیامبر از طرف خدا و با وحی مستقیم الهی و با اعلام همه جانبه این نصب توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر و با تأکید و تکرار چندین باره آن و علی رغم بیعتی که تک به تک مسلمانان با علی بن ابیطالب علیه السلام کرده بودند، عده ­ای از همان کسانی که شاید 23 سال در معیّت پیامبر بودند، پس از رحلت ایشان، در سقیفه جمع شدند تا به روش خودشان برای پیامبر جانشین تعیین کنند!

بعد راه افتادند تا به روش خودشان برای خلیفه ­ی خودشان بیعت بگیرند. بیعت گرفتند تا به سدّ اهل بیت پیامبر علیهم السلام برخوردند که این بدعت آشکار را قبول نداشتند و دلیلی برای شکستن بیعت غدیر نمی ­دیدند و با خلیفه­ ی خود­خوانده­ ی سقیفه بیعت نکرده بودند.

استواری و پایمردی اهل بیت علیهم ­السلام که پایگاه اجتماعی مهمی میان عموم مسلمانان داشتند، ممکن بود مردم را از بیعت نادرستی که کرده بودند به سوی حق برگرداند و مستبصر کند؛ پس برای جریان باطل لازم بود به زور هم که شده، صوری و نمایشی هم که شده، اهل بیت عصمت علیهم السلام را وادار به بیعت با خلیفه کند پس دست بکار می­ شود و پشت درب خانه ­ای که مهبط ملائکة الله است، فاجعه ­ای رقم می ­زند نگفتنی… کاری کردند که هیچ مسلمانی با دشمن قسم خورده ­ی خود نمی­ کند چه برسد با خانواده­ ی معصوم پیامبر خود.

نکته ­ی قابل تأمل و قابل عبرت اینجاست که آن فاجعه و آن دشمنی وحشیانه با اهل بیت عصمت علیهم السلام از سوی کسانی سر زد که به سابقه ­ی مسلمانی خود می ­نازیدند و چندین مدال افتخار در اسلام برای خود قائل بودند. و آن افتخارها، عموماً فرضی و بی ­مبنا هم نبود. یک نمونه همان هم­صحبتی و همراهی پیامبر در برهه­ های گوناگون یا نمازهای مکرر پشت سر رسول خدا. 
مهره­ های اصلی آن­ها از مهاجران بودند و افتخار هجرت به مدینه را داشتند. قرآن در فضیلت هجرت می­ فرماید: “و هرگاه کسی از خانه­ ی خویش برای هجرت به سوی خدا و رسول بیرون آید و در سفر مرگ وی فرا رسد اجر و ثواب چنین کسی بر خداست"[1] پس احتمالاً می­ توان گفت که مهاجر، قدم در راه شهیدان می ­گذارد چرا که به فرموده ی قرآن در صورت وقوع مرگ در هجرت، اجر او با خداست. دشمنان اهل بیت سابقه ­ی هجرت را در کارنامه ­ی خود داشتند. آن هم هجرتی که به همراهی رسول خدا و به همان مقصد او بوده است.

ماجراجویان سقیفه، فهرست بلندی از جهاد هم داشتند. جهاد، همان فضیلت عظیمی است که معصوم علیه السلام در وصفش فرموده است: “جهاد دری از درهای بهشت است که خدا برای اولیای خاص خود گشوده است"[2]

پس با تعجبی بیشتر باید گفت که آتش زنندگان درب خانه­ ی حضرت زهرا سلام الله علیها و معرکه گردان ­های ماجراهای پس از رحلت پیامبر، اهل جهاد و شمشیر زدن در معیت و در رکاب پیامبر اسلام هم بودند. پس چه شد که آن­گونه شد؟
آیا آن همه توفیق، برای عاقبت بخیری کافی نبود؟ چگونه آن سعادت­ها با آن شقاوت بزرگ جمع می­ شود؟ 
تاریخ نشان داده که جمع شده است! روح مسلمانی، تسلیم خدا بودن و تسلیم فرمان رسول خدا بودن است. آن مسلمانان، بر فرض که بر ادعای مسلمانی خود صادق بوده باشند، در آخر کار، دیگر تسلیم نبودند و راه خود را از پیامبر و اهل بیت او علیهم السلام جدا کردند و زیر بار ولایت امیرمؤمنان نرفتند. پس کارنامه ­ی به ظاهر درخشانشان، برای عاقبت بخیری ­شان کاری نکرد.

نکته­ ی مهم پایانی:
این معادله، مختص آن آدم­ها نبوده و نیست. ماجرای آن­ها قصه ­ی تاریخی نیست حتی فقط روضه ­ی فاطمیه­ ی ما نیست؛ سراسر عبرت است. در زندگی ما نیز جاریست. اصل اساسی این است که علی رغم لزوم انجام همه ­ی تکالیف و ضرورت پایداری بر حق تا آخر عمر و تا پای جان، عاقبت بخیری، دست خداست. یادمان نرود که فرزند فاطمه ­ی زهرا سلام الله علیها حاضر و ناظر و زنده در میان ماست و ما نیز در بوته ­ی همان امتحانی هستیم که اهالی سقیفه بودند. پناه بر خدا…

پی نوشت:
[1] “و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله” ( نساء، 100)
[2] “ان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه” (نهج البلاغه، خطبه 27)


منبع : پایگاه تبیان

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 25 بهمن 1396نظر دهید »

به نام خالق هستی

سیزده ساله بودم که لباس سفیدعروسی به تن کردم وشدم خانوم خونه.اون موقع بودکه همه ی آرزوها موبغچه کردم وگذاشتم گوشه ی صندوقچه ی دلم.هرموقع تنهامیشدم میرفتم سراغ دلم ویه آرزوبرمیداشتم وباهاش غرق رؤیامیشدم.ازمیون اون همه آرزویکیش راخیلی دوست داشتم ولی ازترس این که هیچوقت بهش نرسم سراغش نمی رفتم.اما یه روزکه خیلی دلم هواشوکرده بودرفتم سراغ صندوقچه ودرش رابازکردم وآرزورابرداشتم ونشستم گوشه ای وباهاش کلی خوش گذروندم اونقدربهم خوش گذشت که متوجه گذرزمان نشدم وقتی به خودم اومدم دیدم سالهاازاونروزهامیگذره ومن دارم کناربهترازآرزوم توی واقعیت زندگی میکنم…إنگارهمین دیروزبودکه تصمیم گرفتم یه کاری بکنم خوندن ونوشتن ازیادم نرد.همیشه به لباس عروسیم غرمیزدم که چرازوداومدی ومن راازدرس ومشق ومدرسه جداکردی؟!…دوس داشتم یه جوری رُوشو کم کنم برای همین دست به کارشدم,یه دفتربزرگ خیاطی برداشتم که هرچی نگاش میکنم یاددفترملّاهای قدیم میندازتم؛ازتفسیرسوره حمدشروع کردم تاسوره اعراف…انواع دعا,شأن نزول آیه ها…نمی دونم چراازقرآن ودعاشروع کردم شایداراده ی خداوندبود؛گوشه ای ازدفترجمله ای عجیب خودنمایی میکنه,یه دعاکه درحق خودمه,نوشته شده:خدایا میدانم سرنوشت من به دست توست پس از تو درخواست می کنم مرا موفق گردانی که بتوانم درراه رضای تو گام بردارم خدایا مرا باائمه معصومین(ع)آشنا کن.خدایا مرا کمک کن بتوانم قرآن تورا بفهمم به آن عمل کنم به تونزدیک شوم وتوشه ای برای آخرتم قرار گیرد.وقتی میخونمش احساس میکنم مرغ آمین ازهمون لحظه ی نوشتنش نغمه ی آمین سرداده وهمچنان داره آمین میگه…پانزده سال بعدمن دیگه یه دخترسیزده ساله ی پرآرزونبودم همه ی زندگیم شده بودهمسرم وبچه هام,شکوفه های زندگیم دختروپسرم بزرگ شده بودندوبایدمی رفتندمهد,جایی که ثبت نامشون کردم مهدقرآنی بود که همزمانِ کلاسِ بچه هابرای مادرا,کلاس قرآن برگزارمیکردندمن هم شرکت کردم.یه روزنوبت به من رسیدکه چندآیه ازقرآن رابخونم…خوندم,خانوم همتی معلم کلاس خیلی خوششون اومد.تشویقم کردندومن رابه خانوم آقایی مسؤل کلاس های عربی معرفی کردندایشون هم من رابرای کلاسهای نحووصرف ثبت نام کردند. کلاسهاهمزمان باساعت مهد,سه روزدرهفته برگزارمیشداین هماهنگی همسرم راقانع میکرد مخالفتی باکلاس رفتنم نداشته باشند تابتونم با آرامش به یادقدیم سرکلاس درس بشینم.اشتیاقم به یادگیری اونقدرزیادبودکه همه چی را زود یاد میگرفتم.إنگارفیلَم یادآرزوم کرده بودونمیخواست ازش بگذره برای همین سعی میکردم حتی یک جلسه راازدست ندم.شش ماه گذشته بودو همه چی خوب پیش میرفت تااینکه,چندهفته مونده به عیداعلام کردند:بعدازعیدثبت نام رسمی داریم وکلاسها هرروز برگزارمیشه…پرسیدم ثبت نام رسمی یعنی چی؟گفتند یعنی شمارسماٌمیشین طلبه…!…چشمام برقی زدودلم داشت ازخوشحالی جیغ میکشید…به خودم گفتم یعنی من دارم به آرزوم میرسم؟وااایی,,,خدایا شکرت,توخوشحالی بودم که یادم اومدپسشوهرم چی؟چطورراضیشون کنم؟نکنه بگن نرو…خودم راجمع وجورکردم وراه خونه راپیش گرفتم.یکی-دوساعت بعددرحالیکه کلی استرس داشتم موضوع رابه همسرم گفتم.إنگارازدلم خبرداشتند.نگاه عمیقی کردن وبعدازچند لحظه گفتندشما که تااین مرحله رفتین بقیه اش راهم برین تاببینیم خداچی میخواد؟!باورم نمیشدهمه چی دست به دست هم داده بودتا من به آرزوم برسم،آرزو نه چیزی فراتراز آرزو،دعا یی که درسن کم سیزده سالگی به لطف خدادرحق خودم کرده بودم داشت به اجابت میرسید.

 [راستش همسرم زیادبابیرون رفتن زن ازخونه موافق نبودندچی شدکه قبول کردندالله اعلم]

 اونروزمن قشنگ ترین عیدی زندگیم روازخدا هدیه گرفتم.ازخوشحالی درپوست خودم نمیگنجیدم.بعدازتعطیلات عیدرفتم برای ثبت نام,الان نزدیک به 20 سالِ که من رسماٌیه طلبه ام وتصمیم دارم انشاءالله تا پایان عمریه طلبه باقی بمونم.

همه چی دست به دست هم داد:لباس سفیدعروسی،تنهایی،آرزوها،رؤیاو…تامن دعایی کنم ومرغ آمین،آمین بگه وبشه اون چه که خدامیخواست.

خدایاتوراسپاس به خاطرلباس سفیدعروسی- توراسپاس به خاطرهمسری عاقل وفهمیده- توراسپاس به خاطرفرزندانی که واسطه ی وصلت عشق من به توشدند-وخدایاتوراسپاس که مرابه خادمی دین خود پذیرفتی.

                                                                                                                              شکرا لله  

 

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 16 دی 13962 نظر »

1 ... 7 8 9 ...10 ... 12 ...14 ...15 16 17 ... 328

فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31
جستجو